سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در حال احتضارم،
بیا بر بالینم یاسین بخوان...


نوشته شده در یکشنبه 90/4/5ساعت 11:50 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

اخم‌هایش را در هم کشید، تلویزیون را خاموش کرد و خیره ماند به صفحه‌ سیاه. دستش را گذاشت زیر چانه‌اش، لب‌هایش را داد جلو و گفت: شنیدی!؟ وعده‌گاهمون رو مین‌گذاری کردن.

دستم را انداختم دور گردنش. نگاهش کردم. آهسته توی گوشش گفتم: هیچ چیزی نمی‌تونه مانع عشق ما بشه، حتی مین...


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/2ساعت 12:39 صبح توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

بالاتر از سکوتم آرزوست!


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/1ساعت 11:25 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

درمانده‌ام،
غصه‌های "تو" را کجای دلم بگذارم!؟
و درمانده‌تر وقتی،
"تو" مصداق‌های بسیار داری...


نوشته شده در یکشنبه 90/3/29ساعت 2:43 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

دوری که؛
از "تو" شروع و به "تو" نیز ختم شود...


نوشته شده در پنج شنبه 90/3/26ساعت 3:45 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

بد نبود اگر؛
از آن هفت دور،
یک بار هم به دور "خدا" می‌گشتی..


نوشته شده در سه شنبه 90/3/24ساعت 1:29 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

کاری نکن که قدرتت را به رُخت بکشم...


نوشته شده در دوشنبه 90/3/16ساعت 9:20 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

پارتی، مشروب، رقص، گرفتاری، حضرت فاطمه (س)، اعتقاد، نذر، نمک، مهریه، خدا !!!
حرف‌های ربطش را خودت بگذار، من ربطشان را نمی‌فهمم...


نوشته شده در دوشنبه 90/3/9ساعت 12:0 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

تنم نوازش دست‌های تو را می‌خواهد فقط ...


نوشته شده در شنبه 90/2/24ساعت 2:59 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

کم‌کم مقدمه‌های قضیه‌ام،
سکوت مطلق را نتیجه می‌دهد...

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/2/21ساعت 12:58 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak