سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اگر فقط یک نگاه عاشقانه بین شما رد و بدل می‌شد،
تا آخر عمر سر از سجده شکر برنمی‌داشتم...


نوشته شده در جمعه 92/2/6ساعت 7:27 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

می‌گوید: اگه اون چیزایی که پشت سرت می‌گه رو بهت بگم که خودتو می‌کشی.
می‌گویم: همین چیزی که الان گفتی از صد تا گفتن بدتر بود...

 

 


نوشته شده در جمعه 92/2/6ساعت 1:22 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

دفعه اولی بود که او را می‌دید. بیرون که آمدیم، بدون هیچ مقدمه‌ای گفت: خوشگل نبود. 
اخم‌هایم را در هم کشیدم و گفتم: چون اخلاقش خوبه، خوشگل به نظرم می‌رسه، خوشگل‌تر از خیلی‌های دیگه.

 


نوشته شده در سه شنبه 92/2/3ساعت 11:22 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

هر کس به طریقی دل ما می‌شکند
بیگانه جدا، دوست(!) جدا می‌شکند

بیگانه اگر می‌شکند، حرفی نیست
من در عجبم دوست(!) چرا می‌شکند


نوشته شده در چهارشنبه 92/1/28ساعت 9:29 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

شانه‌های تو لیاقت اشک‌های مرا نداشت.
امروز شنیدم، همه از آن اشک‌ها حرف می‌زدند.


نوشته شده در پنج شنبه 92/1/22ساعت 9:38 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

همه این سال‌ها هر چه در برابرت سکوت کردم، روزبه‌روز مدعی‌تر شدی و حق به جانب‌تر. همه این سال‌ها حق با تو نبود ولی مجبور به سکوت بودم و هستم، حالا دلایلش بماند.
می‌ترسم این سکوت، بالاخره روزی شکسته شود، شکسته که نه، کمی ترک بردارد فقط. هم مهر و موم دهانم کهنه شده، هم فشار حرف‌های نزده زیاد شده، خیلی زیادتر از حد تحملم...
و البته سکوت در برابر حرف زور، عجیب زور دارد...
 


نوشته شده در دوشنبه 92/1/19ساعت 12:11 صبح توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

شاید هرگز درک نکنید؛
در تنهایی خود آنقدر تنها نیستم که در جمع شما...

 


نوشته شده در جمعه 92/1/16ساعت 11:3 صبح توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

هنوز گاهی یاد آن روز می‌افتم. یاد آن روزی که تو آرام کنارم نشسته بودی و من می‌دانستم که تو از هیچ چیزی و هیچ جایی خبر نداری اما دلم برای خودم و خودت می‌سوخت.
اگر خبر داشتی، شاید اینقدر آرام کنار من نمی‌نشستی، حتما نمی‌نشستی...

 


نوشته شده در شنبه 92/1/10ساعت 7:19 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

آنقدر غرق رحمتم کن تا ترحم دیگران بر من روا نباشد...

 


نوشته شده در دوشنبه 92/1/5ساعت 10:39 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

به خودم قول داده‌ام، به جای حرف زدن با تو، فقط ذکر بگویم. آخر حرف زدن بی‌فایده است وقتی همدیگر را نمی‌فهمیم.
و من نمی‌دانم چرا دوباره سکوتم را می‌شکنم... 

 


نوشته شده در دوشنبه 92/1/5ساعت 10:29 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      

Design By : Pichak